تا به حال برای رسیدن به یک هدف بزرگ تلاش کردهاید، اما در میانه راه سردرگم شده و انگیزهتان را از دست دادهاید؟ شاید بارها تصمیم گرفتهاید که تغییری در زندگی خود ایجاد کنید، اما پس از مدتی همه چیز را رها کردهاید. چرا برخی افراد به اهدافشان میرسند، در حالی که برخی دیگر در نیمه راه متوقف میشوند؟ پاسخ این سوال در نحوه هدفگذاری نهفته است.
هدفگذاری به شیوه اسمارت یکی از روشهایی است که به شما کمک میکند تا اهداف خود را به طور واقعی و قابل دستیابی تنظیم کنید. اما این روش دقیقاً چیست و چرا تا این حد محبوب است؟
هدفگذاری اسمارت (SMART) چیست؟ کلمه SMART مخفف پنج کلمه است که هرکدام ویژگیای را برای این نوع از هدفگذاری معرفی میکنند:
S – Specific (مشخص): هدف شما باید واضح و دقیق باشد. به جای اینکه بگویید “میخواهم موفق شوم”، باید بگویید “میخواهم در شش ماه آینده ۱۰ کیلوگرم وزن کم کنم”.
M – Measurable (قابل اندازهگیری): باید بتوانید پیشرفت خود را اندازهگیری کنید. مثلا “میخواهم هر هفته ۱ ساعت ورزش کنم”.
A – Achievable (دستیافتنی): هدف باید واقعبینانه باشد و در دسترس شما قرار داشته باشد.
R – Relevant (مرتبط): هدف باید با اولویتها و نیازهای شما مرتبط باشد.
T – Time-bound (محدود به زمان): هدف شما باید یک بازه زمانی مشخص داشته باشد. مثلا “در سه ماه آینده”.
قبل از اینکه به عمق این موضوع بپردازیم، باید بدانید که هدفگذاری SMART تنها یک ابزار است، نه یک راهحل جادویی! اما اگر درست استفاده شود، میتواند مسیر موفقیت را برای شما هموار کند. بیایید ببینیم چگونه!
اهداف SMART چیست و از کجا آمده است؟
این مدل نخستین بار در سال ۱۹۸۱ توسط “جورج دوران” (George T. Doran) معرفی شد. او در مقالهای با عنوان “There’s a S.M.A.R.T. way to write management’s goals and objectives” به اهمیت داشتن اهداف مشخص و قابل پیگیری در مدیریت سازمانها پرداخت. اما این روش تنها به دنیای کسبوکار محدود نماند و امروزه در برنامهریزی شخصی، توسعه فردی، کوچینگ و مدیریت پروژه نیز کاربرد گستردهای دارد.
مدل SMART مخفف پنج ویژگی اساسی است که یک هدف باید داشته باشد تا موفقیت در دستیابی به آن امکانپذیر شود. این پنج ویژگی، هدف را به چارچوبی قابلفهم و قابلاجرا تبدیل میکنند که در همهی زمینههای زندگی، از مدیریت پروژههای بزرگ تا برنامهریزی روزانه فردی، قابل استفاده است.
- Specific (مشخص بودن هدف)
- Measurable (قابل اندازهگیری بودن هدف)
- Achievable (قابل دستیابی)
- Relevant (مرتبط)
- Time-bound (دارای زمانبندی مشخص)
مشخص بودن در هدف گذاری به شیوه اسمارت (Specific)
Specific یا مشخص بودن هدف، اولین و مهمترین ویژگی در هدف گذاری به شیوهSMART است. هدف باید دقیق، واضح و بدون ابهام باشد تا بتوان مسیر دستیابی به آن را بهدرستی مشخص کرد. هر چه یک هدف کلیتر و مبهمتر باشد، احتمال شکست در دستیابی به آن بیشتر است.
بهعنوان مثال، اگر بگویید:
«میخواهم درآمدم را افزایش دهم.»
این هدف کاملاً کلی است و مسیر مشخصی ندارد. اما اگر بگویید:
«میخواهم در ۶ ماه آینده با اجرای استراتژی تبلیغات دیجیتال، درآمد خود را ۳۰ درصد افزایش دهم.»
این هدف دقیقتر و مشخصتر است و مسیر روشنی برای رسیدن به آن وجود دارد.
سوالاتی که به مشخص شدن هدف کمک میکنند:
برای اینکه هدفی دقیق و مشخص داشته باشید، میتوانید از پنج سؤال کلیدی زیر استفاده کنید:
دقیقاً چه چیزی را میخواهم به دست بیاورم؟
- چه تغییری باید ایجاد شود؟
- این تغییر قرار است چه مشکلی را حل کند؟
چرا این هدف برای من مهم است؟
- آیا این هدف با ارزشها و اولویتهای من هماهنگ است؟
- چرا میخواهم روی این موضوع تمرکز کنم؟
چه کسی در این هدف درگیر است؟
- آیا تنها خودم مسئول انجام آن هستم یا نیاز به همکاری با دیگران دارم؟
در چه حوزه یا مکانی باید این هدف را دنبال کنم؟
- آیا این هدف به یک بخش خاص از زندگی شخصی یا حرفهای من مربوط میشود؟
چه محدودیتها یا موانعی ممکن است وجود داشته باشد؟
- آیا کمبود زمان، منابع یا دانش میتواند مانعی ایجاد کند؟
تکنیک هایی برای مشخصتر کردن اهداف:
اهداف کلی را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید:
اگر هدفی گسترده دارید، آن را به اهداف کوچکتر و قابل اجرا تبدیل کنید.
از اعداد و جزئیات استفاده کنید:
یک هدف مشخص باید شامل کمیت، کیفیت یا روش باشد. بهعنوان مثال: «میخواهم بهتر درس بخوانم.»
«میخواهم روزانه ۲ ساعت فیزیک بخوانم و هر هفته یک آزمون آزمایشی بدهم.»
از جملات مثبت و دقیق استفاده کنید:
بهجای اینکه بگویید «دیگر وقت تلف نمیکنم»، بهتر است بگویید «هر روز یک ساعت روی مهارت جدید سرمایهگذاری میکنم.»
یک تصویر ذهنی از نتیجه داشته باشید:
اگر بتوانید در ذهن خود یک تصویر دقیق از هدف داشته باشید، مسیر رسیدن به آن را بهتر درک میکنید.
تعیین اهداف مشخص در جلسات کوچینگ:
مراجع با دو حالت وارد جلسه کوچینگ می شود:
- یک موضوع کوچک را مطرح می کند؛
- یک موضوع کلی را به همراه دارد؛
در هر دو صورت ما دو موقعیت را به تصویر و گاها به چالش میکشیم و سپس کاوش میکنیم تا متوجه شویم کدام مسئله مهمتر و ضروری تر است. در جلسات کوچینگ مهمترها را در اولویت قرار می دهیم.
در پایان هدفگذاری از کوچی میپرسیم، چه نتیجهای از این جلسه میتواند حالت را خوب کند؟
از من به عنوان کوچ در این فرآیند چه انتظاری داری؟
همچنین یک عبارت کوتاه (2 یا 3 کلمه) را به عنوان هدف جلسات انتخاب و با مراجع بررسی کنیم. این عبارت میتواند رفتاری، ذهنی یا هیجانی باشد.
قابل اندازهگیری بودن در هدف گذاری به شیوه اسمارت (Measurable)
قابل اندازهگیری بودن هدف به این معناست که باید بتوان میزان پیشرفت و موفقیت در رسیدن به هدف را سنجید. اگر یک هدف معیار مشخصی برای سنجش نداشته باشد، نمیتوان متوجه شد که آیا به سمت آن حرکت کردهایم یا خیر.
بهعنوان مثال، تصور کنید هدفتان این است:
«میخواهم مهارتهای فروش خود را بهبود بدهم.»
این هدف مبهم است و معیاری برای سنجش پیشرفت ندارد. اما اگر بگویید:
«میخواهم تا پایان سه ماه آینده، نرخ تبدیل مشتریان بالقوه به خریدار را از ۱۰٪ به ۲۰٪ برسانم.»
در این حالت، میتوان دقیقاً بررسی کرد که آیا هدف در حال تحقق است یا نه.
راهکارهایی برای قابل اندازهگیری کردن هدف:
برای اینکه بتوانید هدف خود را اندازهگیری کنید، باید آن را با اعداد، درصد، مقدار یا شاخصهای مشخص همراه کنید. به این ترتیب، میتوان میزان موفقیت را ارزیابی کرد.
✅ از شاخصهای عددی و کمی استفاده کنید:
یکی از بهترین روشها برای اندازهگیری اهداف، استفاده از اعداد و مقادیر مشخص است. برای مثال، بهجای گفتن «میخواهم تعامل صفحه اینستاگرامم را افزایش دهم»، بگویید «میخواهم تا دو ماه آینده نرخ تعامل صفحه اینستاگرامم را از ۲٪ به ۴٪ برسانم.»
✅ پیشرفت را به مراحل کوچکتر تقسیم کنید:
اگر هدف شما بلندمدت است، میتوانید آن را به چندین مرحله کوتاهتر تبدیل کنید. مثلاً اگر قصد دارید در یک سال آینده ۱۰ کیلوگرم وزن کم کنید، میتوانید هدف خود را به کاهش ۸۰۰ گرم در هر ماه تقسیم کنید.
✅ از ابزارهای پیگیری استفاده کنید:
برای برخی از اهداف، استفاده از ابزارهای اندازهگیری میتواند کمک زیادی کند. مثلا:
- برای اهداف مربوط به تناسب اندام، از اپلیکیشنهای ورزشی و شمارش کالری استفاده کنید.
- برای اهداف مالی، میزان درآمد و هزینهها را در یک دفتر یا نرمافزار حسابداری ثبت کنید.
- برای رشد شبکههای اجتماعی، از ابزارهای آنالیز تعامل و رشد مخاطب استفاده کنید.
✅ بهصورت دورهای عملکرد خود را بررسی کنید:
برای رسیدن به یک هدف، فقط تعیین شاخصها کافی نیست؛ باید در فواصل زمانی مشخص میزان پیشرفت را ارزیابی کنید. مثلا اگر هدف شما افزایش فروش است، هر ماه آمار فروش را بررسی کنید و ببینید چقدر به هدف نزدیک شدهاید.
سوالاتی که به اندازهگیری هدف کمک میکنند:
برای اینکه بررسی کنید هدف شما قابل اندازهگیری است یا نه، میتوانید از سوالات زیر کمک بگیرید:
- چگونه میتوانم بفهمم که به هدفم رسیدهام؟
- چه شاخصهایی نشان میدهند که در مسیر هدف پیشرفت کردهام؟
- چه عدد، مقدار یا درصدی میتواند میزان موفقیت را مشخص کند؟
- هر چند وقت یکبار باید میزان پیشرفتم را ارزیابی کنم؟
- آیا دادهها و اطلاعات کافی برای سنجش این هدف در دسترس دارم؟
قابلیت دستیابی در هدف گذاری به شیوه اسمارت (Achievable)
قابل دستیابی و در دسترس بودن هدف به این معناست که هدف نه آنقدر ساده باشد که هیچ چالشی ایجاد نکند، و نه آنقدر دشوار که دستیافتنی نباشد. یک هدف باید در عین چالشبرانگیز بودن، واقعبینانه و متناسب با شرایط، منابع و تواناییهای فرد یا سازمان تعیین شود.
اگر هدف بیش از حد دشوار یا غیرممکن باشد، احتمال ناامیدی و کنار گذاشتن آن بسیار زیاد است. از سوی دیگر، اگر بیش از حد آسان باشد، انگیزه و اشتیاق لازم برای تلاش را از بین میبرد.
چگونه بفهمیم که هدف ما قابل دستیابی است؟
برای بررسی اینکه یک هدف دستیافتنی است یا نه، باید چند عامل کلیدی را در نظر بگیریم:
- منابع موجود: آیا منابع مالی، زمانی، مهارتی یا انسانی کافی برای رسیدن به این هدف را داریم؟
✅ منابع مورد نیاز را بررسی کنید:
قبل از تعیین هدف، ببینید که آیا دانش، زمان، پول یا تجهیزات لازم برای رسیدن به آن را دارید یا نه. اگر کمبودی وجود دارد، باید قبل از شروع برنامهریزی، برای تأمین آن اقدام کنید. - محدودیتهای احتمالی: چه موانعی ممکن است در مسیر ما قرار بگیرد و چگونه میتوانیم آنها را مدیریت کنیم؟
✅ محدودیتها و موانع را پیشبینی کنید:
قبل از شروع، چالشهای احتمالی را شناسایی کنید و راهکارهای مناسب برای مدیریت آنها داشته باشید. مثلاً اگر هدفتان افزایش فروش است، باید بررسی کنید که آیا تیم فروش و منابع لازم برای مدیریت این افزایش تقاضا را دارید یا نه. - تجربیات گذشته: آیا کسی قبلاً این هدف را با شرایط مشابه ما به دست آورده است؟
✅ از تجربه دیگران استفاده کنید:
بررسی کنید که آیا افراد یا سازمانهای دیگری این مسیر را طی کردهاند یا خیر. مطالعه تجربههای مشابه و استفاده از مربی یا کوچ میتواند مسیر شما را هموارتر کند. - سطح چالش و انگیزه: آیا هدف بهاندازهای چالشبرانگیز هست که انگیزه ایجاد کند، اما نه آنقدر دشوار که غیرممکن به نظر برسد؟
- انعطافپذیری: اگر شرایط تغییر کند، آیا میتوان هدف را به شکلی تنظیم کرد که همچنان قابل دستیابی باشد؟
✅ انعطافپذیر باشید و پیشرفت را ارزیابی کنید:
اگر متوجه شدید که یک بخش از هدف بیش از حد دشوار است، آن را تعدیل کنید تا همچنان در مسیر پیشرفت باقی بمانید.
سوالاتی که به ارزیابی دستیابیپذیری هدف کمک میکنند:
آیا این هدف با توجه به منابع، زمان و مهارتهایی که دارم واقعبینانه است؟
- چه اقداماتی باید انجام دهم تا به این هدف برسم؟
- آیا موانعی وجود دارد که ممکن است سد راه من شوند؟ چگونه میتوانم آنها را مدیریت کنم؟
- آیا پیش از این، کسی با شرایط مشابه من به این هدف رسیده است؟
- اگر در مسیر رسیدن به هدف با چالش مواجه شوم، چه گزینههای جایگزینی دارم؟
- با چه روشهایی میتوانم احتمال موفقیت را افزایش دهم؟
واقعی و مرتبط بودن در هدف گذاری به شیوه اسمارت (Relevant)
مرتبط بودن هدف به این معناست که هدف باید در راستای ارزشها، نیازها، برنامههای کلی و مسیر رشد فردی یا سازمانی شما باشد. بسیاری از افراد اهدافی را تعیین میکنند که ممکن است جذاب باشند، اما در نهایت با مسیر کلی زندگی یا کسبوکار آنها همخوانی نداشته باشد. اگر یک هدف مرتبط نباشد، حتی در صورت دستیابی به آن، ممکن است نتیجهای که انتظار داشتید را نداشته باشد.
چگونه بفهمیم که هدف ما مرتبط است؟
برای بررسی مرتبط بودن یک هدف، باید آن را از چند جنبه مختلف بررسی کنید:
آیا این هدف با ارزشها و باورهای من هماهنگ است؟
- اگر هدف با اصول و ارزشهای شما تضاد داشته باشد، در طول مسیر دچار تردید خواهید شد.
آیا این هدف به مسیر شغلی، تحصیلی یا زندگی شخصی من کمک میکند؟
- اگر هدف شما در مسیر اصلی زندگی یا کسبوکار شما قرار ندارد، احتمالاً وقت و انرژی شما را هدر خواهد داد.
آیا این هدف با اهداف بلندمدت من همخوانی دارد؟
- هدف باید به شکلی باشد که شما را یک قدم به اهداف اصلیتان نزدیکتر کند.
آیا رسیدن به این هدف برای من یا سازمانم اولویت دارد؟
- ممکن است هدفی خوب و منطقی باشد، اما اگر در اولویت قرار نداشته باشد، تمرکز روی آن میتواند باعث غفلت از کارهای مهمتر شود.
راهکارهایی برای اطمینان از مرتبط بودن هدف:
✅ هدف را با چشمانداز کلی خود مقایسه کنید:
قبل از تعیین هدف، ابتدا چشمانداز کلی زندگی یا کسبوکار خود را مشخص کنید. سپس بررسی کنید که آیا این هدف در مسیر آن قرار دارد یا نه.
✅ به اولویتها توجه کنید:
گاهی اوقات اهدافی که به نظر خوب میآیند، در زمان فعلی اولویت ندارند. اگر در حال حاضر اهداف مهمتری دارید، بهتر است روی آنها تمرکز کنید.
✅ از روش “چرا پنجگانه” استفاده کنید:
برای بررسی اهمیت یک هدف، پنج بار از خود بپرسید: چرا این هدف برای من مهم است؟ اگر پاسخی پیدا نکنید که واقعاً شما را قانع کند، احتمالاً هدف انتخابشده چندان مرتبط نیست.
✅ با افراد باتجربه مشورت کنید:
گاهی اوقات دریافت بازخورد از دیگران میتواند به شما کمک کند تا ببینید آیا هدفی که انتخاب کردهاید واقعاً در مسیر پیشرفت شما قرار دارد یا نه.
✅ تعادل بین اهداف مختلف را رعایت کنید:
مطمئن شوید که هدف جدید با سایر اهداف شما تضادی ندارد. اگر چندین هدف را بهطور همزمان دنبال میکنید، باید ارتباط و هماهنگی آنها را در نظر بگیرید.
زمان بندی دقیق در هدف گذاری به شیوه اسمارت (Time-bound)
داشتن زمانبندی مشخص یکی از مهمترین عوامل در موفقیت یک هدف است. هدفی که محدودیت زمانی نداشته باشد، ممکن است بیپایان به تعویق بیفتد و هیچگاه عملی نشود. تعیین یک بازه زمانی نهتنها باعث ایجاد احساس فوریت میشود، بلکه کمک میکند تا برای رسیدن به هدف، برنامهریزی دقیقتری داشته باشید.
اگر هدفی مهلت مشخصی نداشته باشد، ممکن است همیشه در دسته “کارهایی که باید انجام شود” باقی بماند، اما هرگز اولویت پیدا نکند.
چگونه برای اهداف خود یک زمانبندی دقیق تعیین کنیم؟
✅ مهلت مشخصی تعیین کنید:
بهجای اینکه بگویید «میخواهم مهارت سخنرانی را بهبود دهم»، بگویید «میخواهم تا پایان ۳ ماه آینده، در یک دوره سخنرانی شرکت کنم و دو ارائه تمرینی داشته باشم.»
✅ اهداف را به مراحل کوچکتر تقسیم کنید:
اگر هدف شما بلندمدت است، آن را به چندین مرحله کوچکتر با زمانبندی مشخص تقسیم کنید. مثلاً اگر میخواهید در ۶ ماه آینده زبان انگلیسی یاد بگیرید، میتوانید هر ماه یک سطح را تکمیل کنید.
✅ یک مهلت واقعبینانه انتخاب کنید:
مهلت زمانی نباید خیلی کوتاه باشد که باعث فشار زیاد شود و نه آنقدر بلند که اهمیتی نداشته باشد. به محدودیتها و منابع موجود توجه کنید.
✅ تاریخ شروع و پایان مشخص کنید:
یک هدف مؤثر فقط شامل تاریخ پایان نیست، بلکه باید تاریخ شروع، نقاط بررسی و زمان ارزیابی نهایی را هم مشخص کنید.
✅ از تکنیک “ضربالعجلهای میانی” استفاده کنید:
برای اهداف بلندمدت، چندین مهلت کوچکتر تعیین کنید تا همیشه در مسیر باقی بمانید. بهعنوان مثال:
- تا یک ماه آینده: مطالعه ۵۰ صفحه از کتاب تخصصی
- تا سه ماه آینده: شرکت در یک دوره مرتبط
- تا شش ماه آینده: انجام اولین پروژه عملی در این زمینه
9 پاسخ
خیلی وقته که دنبال یه روش هدفگذاری مناسب میگشتم. از نظر منطقی ویژگی اهداف اسمارت اینکه ساختاری خوب و قابل پیاده سازی دارن. میخوام امسالم رو با این نوع اهداف پر کنم.
اینکه هدفها باید مشخص و قابل اندازهگیری باشن، خیلی نکته مهمیه. هدف گذاری به شیوه اسمارت دقیقا این رو توضیح داده و این کمک میکنه که من بتونم هر روز قدمهای کوچیکی به سمت هدفم بردارم
نکته طلایی
وقتی صحبت کردن سخته وظیفه ماست که گوش بدیم سکوت سرشار از ناگفته هاست.
سلام استاد
نکته طلایی✨
واقعیت به هر چیزی که وجود دارد صرف نظر از اینکه ما آن را درک کنیم
حقیقت چیزی که درک یا بیان ما از واقعیت را توصیف میکند
جمله بسیار زیبایی بود
شاگرد شما زهرا جمشیدی🧑🎓
سلام استاد
نکته طلایی✨
واقعیت به هر چیزی که وجود دارد صرف نظر از اینکه ما آن را درک کنیم
حقیقت چیزی که درک یا بیان ما از واقعیت را توصیف میکند
جمله بسیار زیبایی بود
شاگرد شما زهرا جمشیدی🧑🎓
با سلام
⭐️مهمترین بخش کل فرآیند کوچینگ تعریف دقیق خواسته(هدف) است.
گاهی با بردن ذهن مراجع به آینده(zoom out) راحتتر به هدف دسترسی پیدا میکنیم.
سلام
نکته ای که من درک کردم از این جلسه تدریس استاد متخدین،اینه که با هر داده از مراجع ،ما باید ویژگی درونی اون شخص رو متوجه بشیم،و نیازه که مطالعه و تمرین زیادی داشته باشیم تا روی این کشف کردند ها،مسلط باشیم.
نکته طلایی
اس اسمارت را تا رسیدن به اولین ویژگی مثبت درونی ادامه می دهیم .
گاهی ممکن است مراجع از طریق دیگر به خواسته اش برسد .
در کوچینگ با مهارت و صلاحیت های سخت کاری نداریم .
سلام وقتتون بخیر
نکته طلایی✨کوچینگ در لحظه زندگی کردن و با مراجع رقصیدن
درکوچینگ دنبال یک ویژگی مراجع هستیم نه رفتار مراجع
ما تنها در لایه توانایی و صلاحیت ها و مهارت ها باورها و ارزش ها کوچ میکنیم ✨