کوچینگ شناختی رفتاری

کوچینگ شناختی رفتاری چیست؟

زندگی ما پر از لحظاتی است که در آن با خودمان فکر می‌کنیم: چرا این اتفاق برای من افتاد؟ چرا همیشه در شرایط مشابه واکنش یکسانی نشان می‌دهم؟ یا چرا در مواجهه با برخی مشکلات احساس درماندگی می‌کنم؟ این سوالات بخشی از تجربه روزمره خیلی از ماست. گاهی احساس می‌کنیم که درگیر چرخه‌ای تکراری از افکار و رفتارهایی هستیم که نمی‌توانیم از آنها خلاص شویم، حتی وقتی می‌دانیم که آن‌ها به ما آسیب می‌زنند.

اینجا دقیقاً جایی است که مدل‌های کوچینگ می‌توانند به کمک ما بیایند. تصور کنید در یک جلسه کوچینگ نشسته‌اید و کوچ از شما می‌پرسد: “چطور می‌توانی به این موضوع از زاویه‌ای دیگر نگاه کنی؟” یا “آیا همیشه این احساس را داری یا تنها در موقعیت‌های خاص؟” همین سوالات ساده می‌تواند شما را وادار کند به جنبه‌هایی فکر کنید که شاید هرگز به آن‌ها توجه نکرده بودید. شما شروع به دیدن الگوهایی در افکار و رفتارهایتان می‌کنید و ناگهان متوجه می‌شوید که تغییر امکان‌پذیر است، حتی وقتی فکر می‌کردید گیر افتاده‌اید.

در این مقاله، قصد داریم دقیق‌تر به این نوع جلسات کوچینگ یعنی کوچینگ شناختی رفتاری (Cognitive Behavioral Coaching) بپردازیم؛ اینکه چطور یک کوچ می‌تواند به شما کمک کند تا افکارتان را به چالش بکشید، الگوهای رفتاری خود را بشناسید و در نهایت، مسیر جدیدی برای خود ایجاد کنید. این رویکرد، به شما امکان می‌دهد تا نه تنها مسائل را از دیدگاهی تازه ببینید، بلکه به شیوه‌ای عمل‌گرا و هدفمند به بهبود خود بپردازید.

کوچینگ شناختی رفتاری چیست؟

کوچینگ شناختی رفتاری (Cognitive Behavioral Coaching) رویکردی است که اصول روانشناسی شناختی رفتاری (Cognitive behavioral therapy) را با فرآیند کوچینگ ترکیب می‌کند تا به مراجعان کمک کند الگوهای فکری و رفتاری خود را بهتر درک کنند و تغییر دهند. این روش مبتنی بر این ایده است که افکار، احساسات و رفتارهای ما به هم مرتبط هستند و با تغییر در یکی از این اجزاء، می‌توان به بهبود در دیگر جنبه‌ها نیز دست یافت. در CBC، مراجعان تشویق می‌شوند تا افکار منفی یا ناسازگار خود را شناسایی کرده و سپس به کمک کوچ، آن‌ها را به شیوه‌های سازنده‌تری تغییر دهند.

کوچینگ به عنوان “هنر تسهیل عملکرد، یادگیری و توسعه دیگران” تعریف شده است. تسهیل کردن رشد شخصی مراجع صرفا با ارائه کردن یک برنامه اقدام برای رسیدن به اهداف، معمولا ناکارآمد است. زیرا آنچه معمولا راه مخاطب را مسدود می‌کند افکار و باورهای خود محدود کننده هستند. کوچینگِ شناختی رفتاری کمک می‌کند تا مخاطب چنین افکار و باورهایی را شناسایی کند، بررسی کند و تغییر دهد و همچنین کمک می‌کند تا رفتارهایش را اثربخش کرده و در مدیریت احساساتش ماهرانه‌تر عمل کند. در این مسیر، تمرکز بر نگرانی‌های فعلی مراجع بوده و هدف نهایی کوچینگِ شناختی رفتاری این است که مراجع کوچ خود شود و از پسِ چالش‌های حال و آینده خود برآید.

تاریخچه تعریف کوچینگ شناختی رفتاری

کوچینگ شناختی رفتاری (CBC) بر پایه اصول درمان شناختی رفتاری (CBT) شکل گرفته که توسط دو نظریه‌پرداز برجسته، “آرون بک” و “البرت آلیس”، در نیمه دوم قرن بیستم معرفی شد. “بک” در سال ۱۹۷۶ مدل درمان شناختی را معرفی کرد که تمرکز اصلی آن بر شناخت و تغییر افکار منفی بود، در حالی که “آلیس” در سال ۱۹۶۲ مدل رفتار درمانی هیجانی منطقی را پایه‌ریزی کرد که بر باورهای غیرمنطقی و تأثیر آن‌ها بر رفتار انسان تأکید داشت. این دو مدل با هم ترکیب شدند و تحت عنوان درمان شناختی رفتاری (CBT) به یکی از معتبرترین و مؤثرترین رویکردهای درمانی روانشناختی تبدیل شدند.

درمان شناختی رفتاری به دلیل کاربردهای گسترده و تأثیرات پایداری که بر مراجعان خود می‌گذارد، به عنوان اولین خط درمان برای طیف وسیعی از اختلالات روانی توسط موسسه ملی بهبود بالینی توصیه شده است. این رویکرد بر این ایده استوار است که مشکلات افراد در عادات فکری آن‌ها نهفته است، نه در ماهیت مشکلات بیرونی. اندیشه اصلی CBT به فیلسوفان رواقی همچون “اپیکتتوس” و “مارکوس اورلیوس” بازمی‌گردد که معتقد بودند تفسیر ذهنی ما از رویدادهاست که احساسات و رفتارهایمان را شکل می‌دهد، نه خود رویدادها.

“بک” و “آلیس” به دنبال این بودند که مدل CBT را از حوزه درمان و مشاوره به عرصه‌های گسترده‌تری مانند کوچینگ منتقل کنند تا مخاطبان بیشتری از فواید آن بهره‌مند شوند. همین هدف باعث شد که مدل کوچینگ شناختی رفتاری (CBC) شکل بگیرد، که هم در حوزه کوچینگ شخصی و هم در محیط‌های کاری به سرعت در حال رشد است. CBC، با استفاده از اصول پایه‌ای CBT، افراد را قادر می‌سازد تا با تغییر الگوهای فکری و رفتاری خود، به شیوه‌ای سازنده‌تر به مشکلات و چالش‌های زندگی و کار خود بپردازند.

آیا درمان شناختی رفتاری همان مثبت اندیشی است؟

گاهی ممکن است CBT به اشتباه به مثبت اندیشی تعبیر شود که در آن درمانگر صرفا مشوقی برای همواره نگریستن به جنبه های روشن زندگی است. ولی در واقع، CBT بر تفکر واقع‌گرایانه تأکید می‌کند، یعنی تلاش برای مشخص کردن واقعیت مسائل، فارغ از تحریف تفکر ما (مثلاً پذیرش اینکه ما در دنیای احتمالات و شانس زندگی می‌کنیم به جای اصرار به باورداشتن به اینکه تلاش‌های ما هرگز نتیجه‌ای نخواهد داد). مثبت اندیشی را نباید با نگرش مثبت اشتباه گرفت: دیدگاه اول بر خوش بینی بی منطق متکی است، در حالی که دیدگاه دوم به دنبال یافتن راه های سازنده ای برای مدیریت دشواری ها و مشکلات است با این امید که در نهایت همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.

با کمک به مراجعان برای شناخت تفکری که تداوم‌بخش مشکل است و استفاده از عقل و واقعیت‌آزمایی برای اصلاح آن، مراجعان یاد می‌گیرند که در مورد تفکر خود به روش‌های مفیدتر، متعادل‌تر و سازگارتر فکر کنند. این فکر کردن به نحوه تفکر خود به فراشناخت معروف است. فیلسوف “سایمون بلکبرن” این نوع تفکر را تحت عنوان «بازتاب به خود» می نامد و اینگونه توصیفش می کند:

انسانها همواره قادر به تامل در خود هستند؛ ما می‌توانیم از روی عادت به چیزهایی فکر کنیم، و سپس در مورد آنچه فکر می‌کنیم تامل کنیم. می‌توانیم از خود بپرسیم (یا گاهی اوقات دیگران از ما سؤال می‌کنند) آیا می‌دانیم در مورد چه چیزی صحبت می‌کنیم یا خیر. برای پاسخ به این سوالات بایستی در مورد مواضع خود، و درک خود از آنچه می گوییم تأمل کنیم… امکان دارد از خود بپرسیم که آیا آنچه می گوییم «به طور عینی» درست است یا صرفاً نتیجه دیدگاه مان، یا «برداشت» خودمان از موقعیت است.

CBT نمی گوید که مشکلات صرفاً توسط تفکر فرد ایجاد می شود (این یک دیدگاه شناختی افراطی است). بلکه می‌گوید: رویدادهای نامطلوب رخ می دهند؛ اما نحوه تفکر ما در مورد این رویدادها می تواند مشکلات ما را در مواجهه با آنها افزایش دهد. در درمان شناختی رفتاری مسیر تغییر هیجانی از طریق تغییر شناختی و رفتاری است، مانند مراجعی که فکر می‌کند «رئیسش عوضی است» و هر بار که او را می‌بیند یا به او فکر می‌کند عصبانی می‌شود. این مراجع، با پذیرش واقعیت تلخ رفتار رئیسش و ایجاد یک دیدگاه متفاوت، می‌تواند «رشد به سوی بالا» یافته و رابطه آزاردهنده رئیس و نیز خشم خود را تعدیل کند.

تاریخچه کوچینگ شناختی رفتاری
کوچینگ شناختی رفتاری چیست؟
تعریف کوچینگ شناختی رفتاری

جلسات مربیگری شناختی رفتاری چگونه برگزار می شود؟

ساختار معمول هر جلسه شامل این موارد است:

  • بحث و بررسی مسائل مراجع،
  • ارائه اهداف اسمارت (smart goals)، 
  • بحث بر سر گزینه های تغییر،
  • تدوین برنامه عمل،
  • مشخص کردن مسئولیت مراجع روی اجزای این برنامه ها
  • و در پایان جلسه، اخذ بازخورد برای تعیین اینکه چه چیزهایی در جلسه یاری رسان بوده یا نبوده تا مربیگری بر اساس ترجیح های مراجع شخصی سازی شود.

در جلسه بعدی، پیشرفت بر اساس برنامه مرور می‌شود. این نگاهی کلی به فرایند مربیگری است که غالباً رخ می دهد.

در اغلب موارد، در ابتدا موانع روانشناختی وجود دارد (مثلاً مراجع معتقد است که به اجبار برای کوچینگ «فرستاده» شده است یا در مورد مزایای تغییر ابهام دارد). گاهی هم این موانع در طول دوره ظاهر می شوند (مثلاً مراجع به دلیل سختی کار تغییر روحیه خود را می بازد). بنابراین مربیگری شناختی رفتاری یک رویکرد دوگانه برای دستیابی به هدف است:

  1. روانشناختی
  2. عملی

مسیر روانشناختی به حذف موانع تغییر مانند اهمال‌کاری، شک بیش از حد به خود، بلاتکلیفی، باور به بی‌ارزش‌بودن خود کمک می‌کند، در حالی که مسیر عملی به مراجعان در توسعه دنباله ای منظم از گام های اقدام هدفمند کمک می‌کند (گاهی اوقات مراجعان اهداف روشن و هیجان‌انگیزی را بیان می‌کنند، اما در مورد مراحلی که برای رسیدن به آنها لازم است، ابهام دارند). با این حال، جنبه عملی مربیگری را نباید نادیده گرفت. در تجربه من، برخی از مربیان، به ویژه با سوابق مشاوره، بیش از حد مشتاق هستند که در مسائل روانشناختی عمیقاً کاوش کنند یا بیش از حد روی آنها تمرکز کنند. چنین رفتاری احتمالاً منجر به یک رابطه مربیگری ضعیف می شود که ویژگی آن، گسست های مکرر است. مهم است که به این مربیان یادآوری شود که درک و حذف مانع های روانی ضروری است اما لزوماً برای ایجاد تغییر کافی نیست: پیروی از یک برنامه عمل، منجر به خودشکوفایی و دستیابی به رضایتی می شود که مراجع به دنبال آن بوده است. بنابراین، پرداختن به جنبه‌ی روانی و عملی به یک اندازه مهم است.

کوچینگِ شناختی رفتاری چه تفاوتی با انواع دیگر کوچینگ دارد؟

“زئوس” و “اسکیفینگتون” بیان می کنند که تمرکز بر باورهای مراجعان “نقش مهمی در همه انواع مربیگری ایفا می‌کند”. آنچه CBC به مربیان ارائه می دهد، درک عمیقی از چگونگی ایجاد و سپس حفظ باورهای خود-ویرانگر در مواجهه با شواهد متناقض است (مثلاً با وجود سابقه کاری عالی، مراجعی باور دارد که مناسب موقعیت شغلی بالاتری نیست چرا که مدام دستاوردهایش را کوچک می شمارد) و دایره وسیعی از روش های امتحان شده و آزموده را برای ارتقاء تغییر باور ارائه می دهد؛ باورهای تازه ای که بقدر کافی منسجم و منعطفند که به چالش های کنونی و آینده حمله کنند.

تغییر باور تنها زمینه مورد علاقه کوچینگِ شناختی رفتاری نیست: فعالان این عرصه همچنین باید در مورد مدیریت، انگیزش، رهبری و نظریه سازمانی؛ سبک های یادگیری؛ مدل های یادگیری بزرگسالان؛ تیم سازی و توسعه مهارت های موثر بین فردی آگاهی داشته باشند. البته، «رادار» CBC تمام حوزه‌های مربیگری را زیر نظر می‌گیرد تا تشخیص دهد که آیا هر عقیده‌ای که به طور صریح یا نامحسوس در آن مشترک است، تأثیر نامطلوبی بر پیشرفت مراجع دارد. این شامل باورهای خود مربی هم می‌شود. مانند: «من باید برای تحت تاثیر قرار دادن مراجع خود به طور مداوم سوالات دقیق بپرسم و اجازه ندهم هیچ سکوتی رخ دهد، زیرا این نشان دهنده بی کفایتی است». چنین باوری منجر به مشغول شدن مربی به سوال بعدی خود به جای گوش دادن به مراجع خود می شود و فضای تعاملی را از جلسه دور می کند.

کوچینگِ شناختی رفتاری یا درمان شناختی رفتاری؟

یک سوال رایج مربیان این است: “نقطه برش بین مربیگری و مشاوره کجاست؟” این سوال معمولاً به مراجعی در مربیگری اشاره دارد که درجاتی از ناراحتی روانی را نشان می دهد و این که کوچ تا کی باید در تلاش برای مقابله با آن استقامت کند؟ این موضوع به مهارت ها، پیشینه و تجربه مربی در کار با مشکلات روانی بستگی دارد: مربیان با سابقه مشاوره ممکن است قبل از ارجاع به مشاور مدت بیشتری تلاش کنند. هرچند تغییر از مربی به مشاور برای حفظ مراجع ممکن است غیراخلاقی تلقی شود. اما از طرفی مضحک است که مربی در لحظه ای که مراجع از کار سخت تغییر دلسرد شده، شروع به گریه کردن یا طغیان های عصبانیت در مورد خواسته های بیش از حد رئیسش از او می کند، مراجع را به مشاوره ارجاع دهد. یک راهنما برای ارجاع ممکن است شدت، فراوانی و طول مدت پریشانی روانی و تأثیر آن بر فرآیند مربیگری باشد، به عنوان مثال، آیا مراجع می‌تواند روی موضوعات هدف‌دار خود در جلسات تمرکز کند و وظایف توافق شده در جلسات را با موفقیت انجام دهد؟ مربیان نمی توانند از رویارویی با مشکلات روانی اجتناب کنند، بنابراین بر آنها واجب است که محدودیت ها و نقطه برش کار خود را بدانند

این مقالات می‌تواند تکمیل‌کننده دانش شما باشد:

  1. نحوه ارجاع مراجع به درمانگر در کوچینگ

  2. تفاوت کوچینگ با سایر رشته های مشابه

چه کسی ممکن است برای کوچینگِ شناختی رفتاری مناسب نباشد؟

افرادی که انجام درون نگری برایشان دشوار است، آن را فرآیندی «خصوصی» می‌دانند که با ابراز آن احساس ناراحتی می‌کنند، حاضر نیستند تلاش واقعی خود را برای آگاهی یافتن، بررسی و اصلاح تفکر مشکل‌ساز خود به خرج دهند، نگران هستند که غریبه‌ای «در ذهنم فضولی کند» یا انجام یک عمل را پاسخی به نگرانی‌های کنونی‌شان می‌دانند، نه «خودبینی» (خودبینی، خود جذبی یا درون‌بینی بی‌فایده است در حالی که توسعه تفکر واقع‌گرایانه هدف‌محور است). با توجه به تجارب من، مشکل واقعی معمولاً رد کامل مدل CBC نیست، بلکه نحوه ارائه و اجرای آن برای اینگونه افراد است.

دشواری‌های ارائه ممکن است شامل این باشد که: کوچ اشاراتی می کند که تفکر مراجع فی‌نفسه معیوب است نه تفکر در موقعیتی خاص. نشان دادن اینکه دستیابی به کلیت تفکر فرد نسبتاً آسان است مراجع را در حالت تدافعی قرار می دهد، زیرا او درگیر شناسایی افکار خود است، اما این دغدغه که ممکن است “احمق” باشد و اینکه تمام مشکلات او صرفاً در ذهن او از طریق تفکر اشتباه ایجاد می شود او را در موضع دفاع و انکار قرار می‌دهد. اجرای ضعیف این مدل ممکن است شامل پرسش‌های سریع باشد که باعث می شود مراجع احساس کند به جای جلسه کوچینگ در دادگاه حضور دارد، و مربی از موضع برتر عمل می‌کند که گویی همه پاسخ ها را دارد. (مراجع در نقش تماشاگری برای نمایش “هوشمندی” کوچ قرار می‌گیرد). اگر کوچ مهارت نشان دهد، احتمال کم‌تری دارد که CBC مورد مقاومت و رد مراجع واقع شود.

ویژگیکوچینگ شناختی رفتاریدرمان شناختی رفتاری
هدفبهبود عملکرد و دستیابی به اهداف شخصی یا حرفه‌ایدرمان اختلالات روانی و بهبود سلامت روان
مخاطبافراد سالم با تمرکز بر رشد و توسعهافراد با مشکلات و اختلالات روانی (مثل افسردگی، اضطراب)
تمرکز اصلیتغییر در الگوهای فکری و رفتاری برای ارتقاء عملکرداصلاح الگوهای فکری منفی و ناسالم برای بهبود سلامت روان
رویکردتمرکز بر آینده و دستیابی به اهدافتمرکز بر حل مشکلات فعلی و بهبود سلامت روان
محیط اجراییمحیط‌های شخصی و سازمانی (کوچینگ فردی و تیمی)محیط‌های بالینی و درمانی
مدت زمان فرایندنسبتاً کوتاه‌مدت و با جلسات منظم (هفته‌ای یا ماهانه)متوسط تا بلندمدت (بسته به شدت مشکل)
مطلوبافزایش بهره‌وری، رشد فردی و حرفه‌ایبهبود وضعیت روانی و کاهش علائم اختلالات روانی

مقایسه کوچینگ شناختی رفتاری
درمان شناختی رفتاری چیست؟
ورود کوچینگ به روانشناسی شناختی رفتاری

ده سوال کلیدی که باید در CBC بپرسید:

4/5 - (3 امتیاز)

این اعلان را به اشتراک گذارید

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فرم درخواست مشاوره رایگان

"*" indicates required fields

در چه موردی نیاز به مشاوره دارید؟
میزان آشنایی شما با مهارت کوچینگ:

"درخواست مشاوره رایگان"

ارتباط مستقیم با کارشناسان تخصصی کوچینگ

درخواست مشاوره فوری کوچینگ

"*" indicates required fields