مشورت و مشاوره یکی از ارکان مهم زندگی هر فرد است و اهمیت آن غیرقابل انکار میباشد. این مقاله برگرفته از تجربیات شخصی نویسنده در مقام مشاور است؛ فردی که خود این مسیر پر فراز و نشیب را پیموده و چالشهای آن را با تمام وجود درک کرده است. هدف این مقاله ارائه راهنمایی برای مشاوران و روانشناسانی است که قصد دارند وارد دنیای کوچینگ شوند اما هنوز دیدگاه شفافی نسبت به آن ندارند.
در این مقاله تلاش شده است تا به این پرسش اساسی پاسخ داده شود: “چالشهای پیش روی مشاوران و روانشناسان برای ورود به عرصه کوچینگ چیست؟” در همین راستا، ابتدا چالشهایی مانند عادت به ارائه راهحل سریع، تمایل به قضاوت مراجعان، نبود گوش دادن فعال و سایر ذهنیتهای محدودکننده بررسی شده و سپس راهکارهای عملی برای گذر از این موانع ارائه میشود. این رویکرد به مشاوران کمک میکند تا با آمادگی و دیدگاه تازهای وارد دنیای کوچینگ شوند و توانمندیهای خود را در این مسیر جدید به کار گیرند.
چالش های پیش روی مشاوران و روانشناسان
ذهنیت مشاور و روانشناس
ذهنیت مشاوران و روانشناسان معمولاً به این شکل است که آنها باید مشکلات مراجعان را شناسایی کرده و راهکارهایی برای حل آنها ارائه دهند. این وظیفه در طول زمان به بخشی جداییناپذیر از هویت حرفهای مشاوران تبدیل شده و باعث میشود در هر موقعیتی به سرعت به ارائه راهحل بپردازند. اما وقتی این افراد قصد ورود به حوزه کوچینگ را دارند، با چالشی بزرگ روبرو میشوند. چرا که در کوچینگ، دیدگاه متفاوتی حاکم است. در کوچینگ باور بر این است که خود مراجع بهترین پاسخها را در درونش دارد و کوچ وظیفه دارد تا از طریق پرسشگری و شفافسازی، به او کمک کند تا به این پاسخها دست یابد. به بیان سادهتر، در کوچینگ کوچ راهحل ارائه نمیدهد، بلکه به مراجع کمک میکند تا مسیر را خود کشف کند.
عدم گوش دادن فعال
یکی از چالشهای دیگر که بسیاری از مشاوران با آن مواجه میشوند، عدم تسلط بر مهارت گوش دادن فعال است. اغلب مراجعان از این موضوع گلایه دارند که مشاوران فرصت کافی برای بیان کامل مشکلات و احساساتشان نمیدهند و خیلی سریع به توصیهها و راهحلها میپردازند. این رفتار باعث میشود مراجع احساس کند که شنیده نمیشود و علاقهاش را به ادامه جلسات از دست میدهد. در کوچینگ، گوش دادن فعال یکی از مهارتهای اساسی است. کوچها باید توانایی این را داشته باشند که به طور کامل و بدون قضاوت به مراجع گوش دهند و فضا را برای او باز کنند تا خود به بینش و راهحلهایش برسد. برای مشاورانی که سالها به نسخهپیچی سریع عادت کردهاند، تقویت این مهارت نیازمند تمرین و تغییر نگرش است.
داشتن اطلاعات زیاد در حوزه تخصصی
مشاوران و روانشناسان معمولاً دارای اطلاعات و دانش فراوانی در حوزههای تخصصی خود هستند و همین دانش گسترده آنها را ترغیب میکند تا برای هر مسألهای راهحلی از روی تجربه و تخصص خود ارائه دهند. اما در کوچینگ، حتی اگر کوچ دانش تخصصی کافی در زمینه موضوع مراجع نداشته باشد، از طریق پرسشهای دقیق و روشهای راهنمایی میتواند به مراجع کمک کند تا خود به راهحل برسد. در واقع، کوچها بیشتر بر روی تقویت قدرت درونی مراجع تمرکز میکنند و نه بر ارائه راهحل مستقیم. بنابراین، مشاورانی که وارد دنیای کوچینگ میشوند، باید توانایی مهار دانش خود را داشته باشند و کمتر به سمت ارائه راهحل بروند. این تغییر ذهنیت و رویه، چالشی بزرگ برای افرادی است که سالها بر اساس دانش تخصصی خود عمل کردهاند.
سبک زندگی توصیه محور
چالش دیگری که معمولا در بین مشاوران وجود دارد این است که سبک زندگی آنان نیز توصیه محور و راه حل محور است و با فرزندان و اطرافیان نیز به همین صورت عمل می کنند. در حالیکه سبک زندگی کوچ ها این طور نیست و بیشتر بر اساس سوال پرسیدن و گوش دادن فعال شکل می گیرد و تغییر روند زندگی به این سبک و سیاق هم با گذشت سالها به نظر چالشی اساسی برای مشاوران و روانشناسان خواهد بود.
عدم همراهی با مراجع
در فرآیند مشاوره معمولا مشاور پس از بررسی های لازم راه حل مناسب را ارائه می دهد تا مراجع نسبت به آن اقدام کند و بعد از خروج از اتاق مشاوره دیگر پیگیری خاصی نسبت به مراجع صورت نمی گیرد. در عوض کوچینگ یک فرآیند همدلانه است، بدین معنی که کوچ بعد از اینکه مراجع راه حل خود را یافت، او همراهی کرده و اقدامک های آن را چک می کند تا در مسیر اهداف پیش رود. در صورتیکه در مشاوره چنین چیزی وجود ندارد لذا همراهی کردن مراجع نیز با توجه به ذهنیت مشاوران و سالها تجربه و تغییر آن کاری بس دشوار به نظر می رسد.
ذهن قضاوتگر مشاور
چالش مهمی که بسیاری از مشاوران و روانشناسان درگیر آن هستند ذهن قضاوتگر آنان است چرا که ذهن آنان اطلاعات زیادی را در خود جای داده و با دیدن زبان بدن یا حرفی از مراجع سریع قضاوت کرده و نسخه را می پیچند. این امر در کوچینگ به شدت نهی می شود و یکی از مهارتهایی که کوچ باید به آن عادت کند داشتن ذهن بدون قضاوت است بدین معنی که هیچ گونه قضاوتی نمی کند و فقط با سوال پرسیدن مساله را شفاف می کند تا به مساله و هدف مراجع برسد و او را در مسیری قرار دهد که خود مراجع به راه حل برسد.
بررسی گذشته مراجع
معمولا فرآیند مشاوره و روانشناسی بر شرح حال گذشته مراجع است تا مشکلات فرد در کودکی نمایان شود و به نسبت این بررسی حدس و گمان هایی از شکل گیری طرحواره ها در ذهن مشاوران و روانشناسان شکل می گیرد؛ اما در کوچینگ به گذشته افراد کاری نداریم و فقط تمرکز برروی حال و نگاهی به اهداف فرد در آینده داریم و این مساله نپرداختن در گذشته مراجع نیز می تواند یکی از چالش های مشاوران باشد.
مشاور و روانشناس در قامت گوینده
به طور کلی اگر به فرآیند مشاوره نگاهی بیاندازیم ذهنیت افراد این است که ما پیش مشاور می رویم و او شروع به بررسی مشکل می کند و نهایتا به ما راهکار متناسب با مساله را می دهد و به عبارتی دیگر جلسه بیشتر در دستان مشاور بوده و مشاور بیشتر گوینده و مراجع شنونده است. در صورتیکه در فرآیند کوچینگ، کوچ بیشتر شنونده است تا گوینده و سهم زیادی از گفتگو برای مراجع در نظر گرفته می شود (70 درصد) و سهم کمتری برای کوچ در نظر گرفته می شود. (30 درصد) لذا کوچ بر اساس صلاحیت شنیدن فعال باید بیشتر بشنود تا اینکه بخواهد حرف بزند و همین امر برای مشاورانی که بیشتر عادت به صحبت کردن داشتند تا شنیدن چالش اساسی محسوب می شود.
عدم انجام تمرینات توسط مراجع به دلیل توصیه محور بودن
یکی از چالش هایی که مشاوران نسبت به مراجعان با آن روبرو هستند عدم انجام تمرینات و تکنیک ها از جانب مراجع است، چرا که معمولا افراد توصیه پذیر نیستند، ذهن مقاومت می کند و مسئولیت کمتری نسبت به انجام آن از خود نشان می دهند. در صورتیکه در فرآیند کوچینگ مراجع خودش به راه حل می رسد و وقتی کسی خودش به راه حل می رسد پذیرفتنش برایش راحت تر بوده و مسئولیت آن را قبول می کند. در نتیجه اقدام صورت می گیرد و نتیجه رضایت بخشی از آن حاصل می شود.
راهکارها و پیشنهادها در همین راستا
تصمیم قطعی برای ورود به عرصه کوچینگ و خداحافظی از دنیای مشاوره؛
تمرین شنیدن فعال در محیط خانواده بخصوص با فرزندان چراکه فرزندان ذهنشان پر از سوال است و گوشی برای شنیدن می خواهند؛
انجام دادن بازی پانتومیم با فرزندان برای تقویت کشف ناگفته های مراجع؛
تمرین مهارت گوش دادن فعال با همسر از آنجا که معمولا زنان دوست دارند بیشتر شنیده شوند؛
– رفتن به دل طبیعت و شنیدن صداهای مختلف در اوج سکوت؛
– رفتن به دریا که در تمدد اعصاب بسیار مفید است؛
شرکت در دوره های ذهن آگاهی، یوگا، مدیتیشن و انجام دادن تمرینات مخصوص آنها؛
دیدن فیلم های صامت برای تمرکز بیشتر و پی بردن به زوایای مختلف درخواست مراجع؛
مکالمه با افراد که توانایی شنیدن و گوش دادن ندارند، برای بالابردن تمرکز و صبر در جهت فهمیدن خواسته مراجع؛
جلسات تمرینی کوچینگ با دانش پذیران؛